يادداشت سردبير٬ شماره ٢۵٢
سياوش دانشور
اوضاع جمهورى اسلامى؛
از مذاکرات استانبول تا پاکسازى قومى

در ماههاى اخير تنور سياستهاى نژادپرستانه جمهورى اسلامى داغ شده است. از شعار "توليد ملى و حمايت از سرمايه ايرانى" خامنه اى و عربده هاى ناسيوناليستى احمدى نژاد در قبال سه جزيره تا تشديد سياست حکومتى پاکسازى قومى شهروندان افغانستانى٬ حلقه هاى يک سياست واحد اند. اما اين تبليغات و تنشهاى ديپلماتيک و يا اقدامات شنيع نژادپرستانه عليه شهروندان افغانستانى در طول حاکميت جمهورى اسلامى جديد نيست٬ همواره وجود داشته و در دوره هائى تشديد و يا تضعيف شده است. نکته اينست که هر بار داغ کردن تنور اين سياستها به معضلات مشخصى جواب ميدهد و به منافع مستقيم ترى از طبقه حاکم کمک ميکند٬ اما در هر حال٬ قربانيانش طبقه کارگر هستند.

صورت مسئله کدام است؟
در وضعيت کنونى جمهورى اسلامى٬ اين سياستها برخلاف صورت ظاهرشان بلافاصله از نژادپرستى حکومت اسلامى منشا نگرفته هرچند با فعال کردن آگاهانه اين ويروس در قلمرو تبليغات از آن استفاده ميکند. منشا اساسى اين عر و تيز نژادپرستانه جمهورى اسلامى موقعيت وخيم و در خطر فروپاشى اقتصادى حکومت و همزمان تاثير اين اوضاع بر زندگى واقعى مردم زحمتکش و نارضايتى شديد طبقه کارگر از وضعيت کنونى است.

جمهورى اسلامى در منگنه بحران همه جانبه اش گير کرده است. بن بست اقتصادى ديرينه حکومت اسلامى با تشديد بحران اقتصادى سرمايه دارى و تاثيرات مخرب تحريمها به موقعيت خطرناکى براى حکومت تبديل شده است. اگرچه حکومتيها راسا از تحريمهاى اقتصادى صدمه نديده اند اما طبقه کارگر و مردم زحمتکش تاوان سنگين آن را پرداخته است. بستن گسترده کارخانجات و تعطيل پروژه ها٬ کار کردن بخش زيادى از موسسات مهم اقتصادى با ظرفيتهاى زير ٣٠ در صد و کمتر٬ و بيکارسازى وسيع کارگران از کمترين نتايج اين تحريمها بوده است. در کنار اين سقوط معيشت طبقه کارگر٬ تورم و گرانى بيداد ميکند و سياست حذف سوبسيدها وخامت اين اوضاع را به اوج رسانده است. ظاهرا در ايران هنوز مسئله کمبود کالاهاى مورد نياز به يک بحران اجتماعى تبديل نشده است اما طيف وسيعى عملا و بطور عينى امکان خريد و تهيه حداقل ترين امکانات براى بازتوليد خود و زنده ماندن را بتدريج از دست ميدهند. اين اوضاع به ايجاد يک توده وسيع چند ده ميليونى از خانواده هاى کارگرى و ارتش وسيع بيکارى و آلونک نشين ها و خيابان خوابها شکل داده است که فقط فقير نيستند٬ فقط زير خط فقر زندگى نميکنند٬ بلکه در فقر شديد هستند و بخش زيادى از آنها رسما گرسنه اند. کسانى که پيوند دادن اقتصادى امروز به فردا برايشان يک سوال حياتى و فورى شده است. کسانى که تدريجا به حاشيه جامعه و توليد و اقتصاد رانده ميشوند و بالقوه بعنوان يک نيروى انفجارى عمل خواهد کرد.      

مذاکرات استانبول
برخلاف بسيارى از تبئين هاى ژورناليستى که خود را به افت و خيز اخبار و پروپاگاند محدود ميکنند٬ مذاکرات استانبول بيانگر چرخشى در سياست خارجى جمهورى اسلامى و آغاز دوره نوينى از مناسبات جمهورى اسلامى با دول غربى نيست. مذاکره٬ ديپلماسى٬ سازش٬ تحريم٬ قطع رابطه و اوجگيرى تنشهاى ديپلماتيک٬ تبليغات ميليتاريستى و جنگ٬ اجزا يک پروسه واحد کشمکش بنيادى دو قطب تروريستى اند. اين محدوديتهاى طرفين درگير است که به سياستهاى پراگماتيستى و سازش هاى مقطعى امکان ميدهد و نه آغاز فصل جديدى از "تفاهم" و "سازنده بودن ديالوگ". کشمکشهاى دو قطب تروريستى اساسا برسر پرونده اتمى نيست٬ با اين پرونده آغاز نشده و با بستن و يا معامله برسر اين پرونده نيز تمام نخواهد شد. کشمکش دو قطب تروريستى مسائل پايه اى تر و استراتژيک ترى دارد و مادام که اين مسائل پاسخ ميانمدت و يا طولانى مدتى نگرفته اند اين کشمکش در جريان است و افت و خيزها در اين سير بيانگر تغييرات پايه اى در آن نيست.

ناسيوناليسم زورکى
شعار خامنه اى مبنى بر سال "توليد ملى و حمايت از سرمايه ايرانى" واکنشى به تاثيرات تشديد سياست تحريمهاى اقتصادى است. تحريمها اقتصاد ايران را در تنگناهاى جدى قرار داده و تداوم و تشديد اين تحريمها دورنماى فلج کامل اقتصاد را در چشم انداز قرار ميدهد. تاکنون پيامدهاى اقتصادى و اجتماعى سه دهه تحريم مردم توسط جمهورى اسلامى و دولتهاى غربى را کارگران و محرومان پرداخته اند. خامنه اى دارد ميگويد که براى تهيه مهمات کشمکش حکومت اسلامى با دول غربى و همينطور کشيدن بار ناشى از تحريمهاى اقتصادى٬ بايد کارگران براى "سرمايه ايرانى" بيشتر جان بکنند و "جهاد اقتصادى" کنند! اين موقعيت وخيم اقتصادى که با نفرت سياسى ديرينه از جمهورى اسلامى ترکيب شده است٬ ميتواند پيامدهاى داخلى وخيمى براى حکومت اسلامى ببار بياورد. اينجا تبليغات فاشيستى و شعارهاى ناسيوناليستى و سياست تفرقه در ميان طبقه کارگر ماتريال مهمى در دست حکومت اسلامى ميشود. "توليد ملى" و "سرمايه ايرانى" و "مقابله با واردات بى رويه" و "حمايت از توليد داخلى" بعنوان ويترين سياستهاى ضد کارگرى جلو صحنه گذاشته ميشوند. بيکارى وسيع و دسته جمعى کارگران را صرفا يا به تحريمها و يا به وجود کارگران "خارجى" منتسب ميکنند. افغانستانى ستيزى بيش از هر زمان به سياست جمهورى اسلامى تبديل ميشود. يکباره وجود شهروندان افغانستانى در ايران را بطور کلى اعم از کسانى که پرونده اقامت دارند يا نه باطل اعلام ميکنند و تبليغات نژادپرستانه و "عرب" ستيز حول سه جزيره راه مى اندازند. اين ناسيوناليسم و فاشيسم فوق برنامه از "کافر" ستيزى اسلام ناشى نشده است از استيصال ايدئولوژى اسلامى در مواجه با موجهاى بحران مزمن و همه جانبه حکومتى ناشى ميشود.    

کارگران انرژى هسته نميخواهند٬ کار و زندگى ميخواهند! مذاکرات استانبول به هر نتيجه اى در دورهاى آتى برسد يا نه٬ مشغله کارگران نيست. کارگران خواهان نفى خطر تهاجم نظامى و قلدرى ميليتاريستى٬ خواهان متوقف شدن تحريم تجارى٬ و خواهان يک زندگى آزاد و مرفه هستند. کارگران نه به توافقات تروريستها برسر پرونده اتمى وقعى ميگذارند٬ نه پشت شعارهاى ناسيوناليستى در حمايت از "سرمايه ايرانى و توليد ملى" ميروند٬ و نه در مقابل سياست فاشيستى عليه شهروندان افغانستانى و هم طبقه اى هايشان ساکت ميمانند. کارگران در پس اين اوضاع استيصال حکومت و قدرت جنبش شان را ميبينند و براى نبردهاى سراسرى و قيام گرسنگان آماده خواهند شد. کارگران در اول مه پاسخ يکجائى به حکومت اسلامى و طرفين جدال تروريستى خواهند داد. *